داستان خواندنی و زیبای شیر و روباه
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود یه آقا شیر بود که تو جنگل پادشاهی می کرد. اون خیلی قوی و خشن بود. حیوانات دیگه هم از روی ترس به اون احترام می ذاشتن و هر روز براش چیزی می فرستادن؛ اما او همچنان ناراضی بود و دلش می خواست درباریانی داشته باشه که مدام به او خدمت کنند و در اختیارش باشن. برای همین؛ اولین کاری که کرد از روباه خواست تا مشاورش باشد چون می دونست که روباه